- من در سطح پایینی بوده ام
من وقتم را می گرفتم
احساس می کنم بیهوش شده ام
احساس می کنم زندگی من مال من نیست (چه کسی می تواند ارتباط برقرار کند؟ وو!)
من در سطح پایینی بوده ام
من وقتم را می گرفتم
احساس می کنم بیهوش شده ام
احساس می کنم زندگی من مال من نیست
و من دیگر نمی خواهم منتظر بمانم
تا کسی بیاید مرا نجات دهد
امروز نمی توانم منتظر شما باشم
من نمی توانم شفا دهم
دیگر نمی خواهم صبر کنم
تا کسی بیاید مرا نجات دهد
من نمی توانم شفا دهم
و اجازه بدهید توضیح دهم
اشعار معنی: همه این گه دیگر من talkin '' در مورد آنها فکر می کنم آنها آن را می دانم
من برای کسی دعا می کنم که مرا نجات دهد ، هیچکس قهرمان نیست
و زندگی من حتی مهم نیست ، من آن را می دانم ، من آن را می دانم
می دانم که در اعماق قلبم درد دارم اما نمی توانم آن را نشان دهم
من هیچ وقت جایی نداشتم که بتوانم خودم را صدا کنم
من هرگز خانه ای نداشتم ، هیچ کس با تلفن من تماس نمی گیرد
کجا بودی؟ کجا هستی؟ چه چیزی در ذهن شما است؟
آنها می گویند هر زندگی ارزشمند است اما هیچ کس به جان من اهمیت نمی دهد
در این درد ، به دنبال نشانه ای می گردم
احساس می کنم ذهنم اشتباه است
مانند یک زندگی نه چندان واقعی (چه کسی می تواند ارتباط برقرار کند؟ وو!)
من در سطح پایینی بوده ام
من وقتم را می گرفتم
احساس می کنم بیهوش شده ام
احساس می کنم زندگی من مال من نیست
من می خواهم تو را در خواب ببینم
می خواهم پرواز تو را ببینم
و اجازه ندهید که زمین بخورید
ناراحت نباش
من می خواهم شما زنده باشید
من می خواهم شما زنده باشید
تو نباید بمیری
حالا بگذارید دلیل آن را به شما بگویم
این اولین نفس است
وقتی سرت زیر آب غرق شده است
و این سبکی در هوا است
وقتی سینه به سینه با معشوق آنجا هستید
همچنان ادامه دارد ، اگرچه راه طولانی است
و دیدن نور در تاریک ترین چیزها
و وقتی به بازتاب خود خیره می شوید
بالاخره دانستن این که کیست
می دانم که خدا را شکر می کنید
من می دانم کجا بودی ، کجا هستی ، کجا می روی
می دانم که تو دلیل اعتقاد من به زندگی هستی
بدون کمی شب چه روزی است؟
من فقط سعی می کنم کمی روشن کنم
می تواند سخت باشد
می تواند خیلی سخت باشد
اما تو باید همین الان زندگی کنی
شما الان همه چیز دارید که باید بدهید
من در سطح پایینی بوده ام
من وقتم را می گرفتم
احساس می کنم بیهوش شده ام
احساس می کنم زندگی من مال من نیست (چه کسی می تواند ارتباط برقرار کند؟ وو!)
در این درد ، به دنبال نشانه ای می گردم
احساس می کنم ذهنم اشتباه است
مثل یک زندگی نه چندان واقعی
بالاخره می خواهم زنده باشم
بالاخره می خواهم زنده باشم
من امروز نمی خواهم بمیرم
من نمی خواهم بمیرم
حالا می خواهم نفس بکشم
حالا می خواهم خواب ببینم
من نمی خواهم شکست بخورم
من نمی خواهم بمیرم
من فقط میخوام زندگی کنم
من فقط میخوام زندگی کنم
درد همان درد را ندارد ، می دانم
خطی که طی می کنم احساس تنهایی می کند
اما من حرکت می کنم تا پاهایم رها شوند
و اشکهایم را می بینم که در برف آب می شوند
اما من نمی خواهم گریه کنم
من دیگر نمی خواهم گریه کنم
من می خواهم احساس زنده بودن کنم ، دیگر حتی نمی خواهم بمیرم
اوه من نمی خواهم
من نمی خواهم
حتی دیگر نمی خواهم بمیرمنویسنده/نویسندگان: آلسیا کاراچیولو ، اندرو تاگارت ، آرجون ایواتوری ، دیلان ویگینز ، خوان ایسبن آریستیزبال واسکز ، خالد رابینسون ، سر رابرت برایسون هال دوم
ناشر: Warner Chappell Music، Inc.، Sony/ATV Music Publishing LLC
اشعار دارای مجوز و ارائه شده توسط LyricFind