- شیطان به گرجستان رفت
او به دنبال روح دزدی بود
او در بند بود
چون خیلی عقب افتاده بود
و او می خواست معامله کند
وقتی به این جوان برخورد کرد
اشعار معنی: Sawin 'در کمانچه و playin' آن داغ
و شیطان پرید
اشعار معنی: بالا در کنده کندوی
و گفت: 'پسر ، اجازه بده بهت بگم چیه
حدس می زنم نمی دانی
اما من هم نوازنده کمانچه هستم
و اگر می خواهید جرأت کنید ، من با شما شرط می بندم
حالا تو یک کمانچه بسیار خوب می نوازی ، پسر
اما حق خود را به شیطان بدهید
من یک کمانچه طلا شرط می بندم
در برابر روح شما
چون فکر می کنم من بهتر از تو هستم.
پسر گفت: 'اسم من جانی است
و ممکن است گناه باشد
اما شرط شما را می پذیرم
و پشیمون میشی
چون من بهترین کسی هستم که تا به حال وجود داشته است. '
جانی ، آرشه ات را بلند کن و کمانچه ات را محکم بزن
چون در گرجستان جهنم از بین رفته است و شیطان کارت ها را می دهد
و اگر برنده شوید ، این کمانچه براق از طلا را دریافت می کنید
اما اگر شکست بخورید ، شیطان روح شما را می گیرد
شیطان پرونده اش را باز کرد
و او گفت: 'من این نمایش را شروع می کنم.'
و آتش از نوک انگشتانش پرواز کرد
همانطور که کمان خود را بالا کشید
سپس کمان را روی سیم ها کشید
و باعث خش خش شیطانی شد
و گروهی از شیاطین به آن پیوستند
و صدایی شبیه به این داشت
وقتی شیطان تمام شد
جانی گفت: 'خوب ، پسر خوب ، تو خیلی خوب هستی
اما همانجا روی آن صندلی بنشینید
و اجازه دهید نحوه انجام کار را به شما نشان دهم. '
او بازی Fire on the Mountain run boys، run
شیطان در خانه طلوع آفتاب است
مرغ در ظرف نان خمیر را برمی دارد
مادر بزرگ ، سگ شما گاز می گیرد؟ نه بچه ، نه
شیطان سرش را خم کرد
چون می دانست کتک خورده است
و آن کمانچه طلایی را گذاشت
روی زمین پای جانی
جانی گفت: شیطان ، فقط برگرد
اگر می خواهید دوباره امتحان کنید
من یکبار به تو گفتم پسر عوضی
من بهترین کسی هستم که تا به حال بوده است. '
او بازی Fire on the Mountain run boys، run
شیطان در خانه طلوع آفتاب است
مرغ در ظرف نان خمیر را برمی دارد
مادر بزرگ ، سگ شما گاز می گیرد؟ نه بچه ، نه
بازی شیطان به گرجستان رفت چیزی پیدا نکرد. ممکن است حاوی پیوندهای وابسته باشد