- قبلاً فکر می کرد که زندگی شیرین است.
قبلا فکر میکردیم خیلی کاملیم
من نمی توانم باور کنم که شما آن را دور می اندازید.
عادت داشتیم احساس کنیم آن را ساخته ایم.
قبلاً احساس می کردیم که می توانیم با کشتی دور شویم.
می توانید تصور کنید امروز چه احساسی دارم.
خوب به نظر می رسد خیلی وقت پیش تو تنها بودی.
حالا نوبت به رها کردن می رسد که شما تنها هستید.
میدونی چیکار کردی
خیلی خنده دار است که ما دیگر صحبت نمی کنیم.
این خیلی خنده دار است که چرا ما دیگر صحبت نمی کنیم.
اما من خوابم را از دست نمی دهم و گوسفندان را نمی شمارم.
خیلی خنده دار است که ما دیگر صحبت نمی کنیم.
خب واقعا برام مهم نیست
حدس میزنم قرار بود که میروی.
اکنون به شما بستگی دارد که می خواهید آزاد باشید.
خوب، امیدوارم که بدانید که در چه مسیری باید بروید، دوباره خودتان هستید.
و وقتی تنها هستی نزد من گریه نکن.
به یاد داشته باشید که چه کاری انجام داده اید.
خیلی خنده دار است که ما دیگر صحبت نمی کنیم.
این خیلی خنده دار است که چرا ما دیگر صحبت نمی کنیم
اما من خوابم را از دست نمی دهم و گوسفندان را نمی شمارم.
خیلی خنده دار است که ما دیگر صحبت نمی کنیم.
اما من خوابم را از دست نمی دهم و گوسفندان را نمی شمارم.
خیلی خنده دار است که چگونه صحبت نمی کنیم.
اما من خوابم را از دست نمی دهم و گوسفندان را نمی شمارم.
خیلی خنده دار است که چگونه صحبت نمی کنیم.نویسنده: ALAN TARNEY
ناشر: Songtrust Ave، Sony/ATV Music Publishing LLC
متن ترانه مجوز و ارائه شده توسط LyricFind