- پل مک کارتنی این آهنگ را نوشته است. این در مورد مردی است که دیگران او را احمق می دانند، اما رفتار احمقانه اش در واقع نشانه ای از خرد است.
اتفاقی که باعث این آهنگ شد، زمانی رخ داد که پل یک روز صبح با سگ خود، مارتا، در تپه پامچال راه میرفت. همانطور که او طلوع خورشید را تماشا کرد، متوجه شد که مارتا گم شده است. پل برگشت تا به دنبال سگش بگردد و مردی در آنجا ایستاده بود که بدون هیچ صدایی بر روی تپه ظاهر شد. آقا لباسی محترمانه پوشیده بود و یک بارانی کمربند بسته بود. پل میدانست که این مرد چند ثانیه زودتر آنجا نبوده است، زیرا او به دنبال مارتا در آن جهت بوده است. پل و مرد غریبه با هم احوالپرسی کردند و این مرد سپس از بالای این تپه که مشرف به لندن بود، از منظره زیبایی صحبت کرد. در عرض چند ثانیه، پل دوباره به اطراف نگاه کرد و مرد رفت. او همانطور که ظاهر شده بود ناپدید شده بود. یکی از دوستان مک کارتنی، آلیستر تیلور، در جریان این حادثه عجیب با پل حضور داشت و در کتاب خود از این رویداد نوشت: دیروز .
هم پل و هم آلیستر نمی توانستند تصور کنند چه بر سر این مرد آمده است. به نظر می رسید که او در هوا ناپدید شده بود. نزدیکترین درختان برای پوشش بسیار دورتر از آن بودند که با راه رفتن یا دویدن در چند ثانیه به آنها رسید، و تاج تپه نیز بسیار دورتر از آن بود که در آن زمان کوتاه به آن رسید. چیزی که این تجربه را اسرارآمیزتر کرد این بود که درست قبل از اینکه این مرد برای اولین بار ظاهر شود، پل و آلیستر در مورد زیبایی که از منظره لندن و وجود خدا مشاهده می کردند با یکدیگر صحبت می کردند. هنگامی که به خانه برگشتند، صبح را صرف بحث در مورد آنچه رخ داده بود، سپری کردند و سعی کردند تا حدودی آن را درک کنند. هر دوی آنها موافقت کردند که این چیزی است که دیگران استنباط می کنند در نتیجه 'سفر اسیدی' رخ داده است، اما هر دو قسم خوردند که هیچ دارویی مصرف نکرده یا استفاده نکرده اند. وقتی پل سکانس این آهنگ را در فیلم فیلمبرداری کرد، او را در بالای تپه ای مشرف به شهر نیس نشان می دهد. >> اعتبار پیشنهادی :
گاوین - همپدن، MA - پل این را برای جان لنون بازی می کرد در حالی که آنها مشغول نوشتن 'با کمی کمک از دوستان من' بودند. جان او را مجبور کرد که کلمات را یادداشت کند تا فراموش نکند.
- این یک آهنگ بسیار کنجکاو از نظر موسیقایی و همچنین شعر است، زیرا بین کلیدهای اصلی و مینور جابجا می شود. دن ویلسون، ترانهسرایی که از جمله آهنگهایش میتوان به «کسی مثل تو» از ادل و «وقتی ستارهها بیرون میآیند» از کریس استپلتون، در مصاحبهای با Songfacts توضیح داد: «من فکر میکنم آن آهنگ از نظر موسیقی باورنکردنی است. و مرموز. روشی که از جزئی به ماژور به مینور می رود، هر بار مرا می کشد.
این که چرا این یک نوع آهنگ احمقانه خنده دار در قلب من نیست، برای من فقط یک راز است. اشعار مانند یک قافیه مهد کودک است. این خیلی ساده است و هیچ چیزی برای آن وجود ندارد، با این حال من آن را عمیقاً غم انگیز و تأثیرگذار و تقریباً غم انگیز می دانم، مانند نوعی تراژدی از طبیعت انسان است که در یک آهنگ فوق العاده ساده توضیح داده می شود یا کانالیزه می شود که از مینور به ماژور و دوباره برمی گردد. ' - این به عنوان یک آهنگسازی انفرادی با پل مک کارتنی در پیانو آغاز شد. فلوت ها آخرین بار اضافه شدند.
- این برای بیتلز موفقیت آمیز نبود، اما نسخه جلد 1968 توسط Sergio Mendes & Brasil '66 به رتبه ششم در ایالات متحده رسید. در آمریکا، تا سال 1975 که التون جان «لوسی در آسمان با الماسها» را به رتبه اول برد، این آلبوم پرفروشترین جلد بیتلز بود.
- این در فیلم بیتلز استفاده شد تور رمز و راز جادویی .
- گروه Eurythmics (آنی لنوکس و دیو استوارت) برای اجرای این آهنگ در برنامه ویژه CBS دوباره متحد شدند. بیتلز: شبی که آمریکا را تغییر داد ، که در 9 فوریه 2014 پخش شد - دقیقاً 50 سال پس از اولین حضور بیتلز در شبکه اد سالیوان نمایش .