- زندگی من یک ملیله با رنگهای غنی و سلطنتی بوده است
چشم اندازی ابدی از دیدگاه همیشه در حال تغییر
جادوی شگفت انگیز بافته شده در قطعات آبی و طلایی
یک تابلو فرش برای احساس و دیدن ، نگه داشتن آن غیر ممکن است
یک بار ، در میان غم نرم و نقره ای در آسمان
یک مرد خوش شانس آمد ، دریانوردی از آنجا می گذشت
دور پارچه چرمی اش پارچه ای پاره و پاره پوشیده بود
و یک کت از رنگهای مختلف ، زرد ، سبز در هر دو طرف
او با کمی عدم قطعیت حرکت کرد ، گویی ما نمی دانستیم
دقیقاً برای چه چیزی آنجا بود ، یا جایی که باید برود
یک بار او به دنبال چیزی طلایی ، آویزان از درخت ، رفت
و دستش خالی پایین آمد
به زودی در ملیله من ، در امتداد جاده خراب
او روی صخره رودخانه نشست و به وزغ تبدیل شد
به نظر می رسید که او به طلسم شرور کسی افتاده است
و من دیدم که او را رنج می دهد ، گرچه من او را خوب نمی شناختم
همانطور که در اندوه نگاه می کردم ، ناگهان آنجا ظاهر شد
چهره ای خاکستری و شبح انگیز ، زیر ریش روان
در عمیق ترین تاریکی ، او را در لباس سیاه دیده ام
حالا تابلو فرش من در حال باز شدن است ، او آمده است تا مرا پس بگیرد
اومده منو پس بگیرهنویسنده/نویسندگان: کارول کینگ
ناشر: Sony/ATV Music Publishing LLC
اشعار مجاز و ارائه شده توسط LyricFind
بازی ملیله چیزی پیدا نشد. ممکن است حاوی پیوندهای وابسته باشد